تحول در زندگی تغییرکوچک ،،، اتفاقات بزرگ
| ||
خاطرات سفر به کربلا...! قسمت یازدهم
بعد از زیارت مرقد مطهر امیرمومنان علی (ع) وارد مسیر پیاده روی نجف تا کربلا شدیم. در این مسیر صحنه هایی به چشم خورد که قلب و روح آدم متعجب و دگرگون می شد. در ابتدای مسیر تجمع بزرگی را دیدم که در حال امضاء کردن پارچه سفید رنگی به طول 4کیلومتر بودند ، به آنجا نزدیک شدم تا ببینم اوضاع از چه قرار است و این جمعیت برای چه دور هم جمع شده اند.! از آقایی که روی سکو و کمی بالاتر ایستاده بود و پارچه نواری شکل و زرد رنگی روی شانه خود بسته بود پرسیدم که این حرکت برای چیست؟
او پاسخ داد که عده ای از دشمنان اسلام این راهپیمایی عظیم را انکار کرده اند و پیاده روی زائرین را جور دیگری به دنیا انعکاس داده اند و از عدم صحت این جمعیت و پیاده روی چند روزه زائرین خبر داده اند. اکنون ما از تک تک عابرینی که از این محل عبور می کنند و قصد سفر به کربلا را دارند می خواهیم که به زبان خودشان جمله ای کوچک و امضاء در زیر جمله ارادت خود را نشان داده و به همه جهانیان بگویند این حرکت عظیم هرساله پرشورتر خواهد بود تا دشمنان اسلام بشنوند و بدانند که مسلمانان همیشه در صحنه حاضر هستند. وی خاطرنشان کرد که این پارچه که به طول چهار کیلومتر است بعد از مراسم اربعین به کشور آلمان فرستاده خواهد شد و در صورت تایید احتمالی در کتاب رکوردهای گینس این حرکت عظیم به ثبت جهانی برسد. مجددا به راه خود ادامه دادیم که ناگهان چشمم به دخترکی کوچک با لباسهای سیاه و پاهای برهنه افتاد که سینی بزرگی از خرما را روی سرگذاشته بود و برروی زمین نشسته بود تا زائرینی که از انجا رد می شوند خرمای نذری این دخترک را بخورد این در حالی بود که یک صندلی پشت او بود و اصلا حاضر نمی شد سینی را روی صندلی بگذارد علی رغم اینکه برادر و پدر آن دخترک و عده ای از زائرین از وی درخواست می کردند که اینقدر خود را به زحمت نیندازد و سینی را برروی صندلی بگذارداما او باعشق و علاقه به کار خود ادامه می داد و لبخند می زد. آری او اینگونه ارادت خود را به امام سوم شیعیان نشان می داد و هیچ کس و هیچ چیز قادر به منصرف کردن وی نبود و افراد زیادی با دوربین های عکاسی و فیلمبرداری خود از این صحنه تصویربرداری می کردند. شب فرا رسید و ناچار شدیم برای صرف شام و استراحت به منزل یکی از اهالی انجا برویم و شب را سپری کنیم تا خود را محیای ادامه پیاده روی به کربلا آماده کنیم...
پایان قسمت یازدهم ادامه دارد...
نویسنده: یوسف دیلمی
[ جمعه 94/11/2 ] [ 12:2 عصر ] [ یوسف دیلمی ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |