سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تحول در زندگی
تغییرکوچک ،،، اتفاقات بزرگ 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

 

خاطرات سفر به کربلا...!

قسمت هشتم

 

به همراه دوستانم مینی بوسی دربست گرفتیم تا ما را به شهر نجف برساند. فاصله کوفه تا نجف تنها 10کیلومتر بود و ما نزدیک اذان مغرب به شهرنجف رسیدیم. این شهر مرکز استان نجف است و از مقدس ترین شهرهای شیعیان و مرکز قدرت سیاسی شیعیان در عراق بشمار می رود. فاصله این شهر تا کربلا حدودا 80کیلومتر و تا پایتخت کشور عراق (بغداد) 160کیلومتر می باشد.

بعد از اینکه به نجف رسیدیم و نمازمان را در مسجد امام علی (ع) این شهر اقامه کردیم آماده رفتن شدیم تا مکانی برای استراحت پیدا کنیم. در آنجا با شخصی آشنا شدیم که به او ابوحیدر می گفتند.

  


ابوحیدر ما را به منزل خود برد. وی به همراه 4فرزند پسرخود برای ما سنگ تمام گذاشتند. برخلاف ابوجاسم قریشی، اوضاع مالی ابوحیدر خدا روشکر خیلی خوب بود و خانه زیبا و مجللی داشت.

سفره شام را که آماده کردند پر از غذاهای رنگارنگ و متنوع بود که هرکسی را به حیرت می انداخت. این سفره پراز برکت های خداوند آدم را به فکر وا میداشت که این اشخاص با اینکه شناختنی از ما ندارند ولی دارند مثل شاهان به ما خدمت و از ما پذیرایی می کنند.

لحظه ای به فکر فرو رفتم، آری این همه عزت و احترام اهالی کوفه و نجف نسبت به ما چیزی نبود جز اینکه برچسب زائرین اباعبداله الحسین (ع) به ما خورده بود و در واقع ما مهمانان ویژه امیرالمومنین (ع) ، امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل العباس (ع) بودیم و بنام و عزت امامان عزیز بود که اینجوری مورد احترام مردم عراق قرار گرفته بودیم و سرسفره هایشان نشسته بودیم. در ضمن در اتاق کناری همین پذیرایی از خانم هایی که همراه کاروان ما بودند،می شد و این مسئولیت را همسر و دختران ابوحیدر به عهده گرفته بودند. آفرین بر این خانواده که همه جوره در خدمت اهل بیت (ع) و زائرین بودند و از هیچ کمکی دریغ نمی کردند.

صبح آن روز که اماده خداحافظی از ابوحیدر و خانواده محترم ایشان شده بودیم وی گفت تا صبحانه میل نکنید محال است که از شما خداحافظی کنم وضمنا از دست شما ناراحت خواهم شد. به ناچار برگشتیم و بعد از اینکه صبحانه را میل نمودیم قصد رفتن به حرم مطهر امام اول شیعیان امام علی علیه السلام شدیم که ابوحیدر گفت من نهار نمیخورم و منتظر شما خواهم بود تا شما برگردید و نهار را باهم میل کنیم. یکی از بزرگان جمع پس از تشکر فراوان از زحمات بی منت ابو حیدر که ما را اینگونه شرمنده خود کرده بود از وی حلالیت طلبید و گفت راه طولانی در پیش داریم و باید به سمت مقصدمان حرکت کنیم. همگی پس از دعای خیر برای ابوحیدر و خانواده محترمش به سمت حرم مطهر علی بن ابیطالب (ع) شدیم.

 

 

 پایان قسمت هشتم

 

ادامه دارد...

 

 

 

  باتشکر

نویسنده: یوسف دیلمی

 

 



[ سه شنبه 94/10/8 ] [ 7:18 عصر ] [ یوسف دیلمی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

وخدا هرکه خواهد،روزی بی شمار می دهد...!!!
موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 1
بازدید دیروز: 26
کل بازدیدها: 260023

نام و نام خانوادگی:

ایمیل:

توضیحات: